رمان خارجی و ایرانی

این بلاگ تلاشی است برای ارئه پرطرفدارترین رمان ها به شما.

بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان زیتون» ثبت شده است

رمان خانه ی من

نوسته منا معیری

تعداد صفحات: ۱۶۹

خلاصه: بیچاره قاسم..ده سالش بود ولی شاید اندازه یک بچه دوساله هم نمیفهمید و دیوانه وار میخندید .. بیخیال

دنیای اطرافش روی دیوار دالی بازی میکرد و میخندید.. مادر معتادش در بچگی به او قرص خواب میداد که

صدای گریه های قاسم که از گرسنگی بود را نفهمد قاسم دوباره پرید روی دیوار و خندید: دالی خواهرش

هجده ساله بود اسمش قدسی بود و از همان بچگی صدایش می زدند شراره ابرو برمی داشت و رژ قرمز

می زد و مثل بدل فروشی سیار بود مانتوی فسفری می پوشید و می گفتند پدرش کلاهش را بیاندازد بالاتر


 

رمان زندگی خصوصی

نوشته: منا معیری

تعداد صفحات: 741

 

خلاصه: زندگی خصوصی یه داستان تازه است از زندگی یه آدم و یه مرد خانواده ..با همه ی بالا و پائین شدن ها و کم و کاستی هایه مرد که گاهی مرد خانواده است و یه پدر و گاهی اوقات درگیر زندگی خصوصی خودش میشه..


 

رمان دالان بهشت

نویسنده : نازی صفوی

تعداد صفحات : 506

 

خلاصه: این رمان درباره یک دختر و پسر است که در اثر بی تجربگی و جوانی کارشان به جدایی می کشد. این جدایی برای هر دو بسیار درد ناک است اما آیا حالا که بعد از سال ها دوباره هم دیگر را دیده اند باز اشتباهات گذشته را تکرار می کنند؟ ایا می توانند خودشان را و یک دیگر را ببخشند.

 

رمان بانوی قصه(banoye gheseh)

نوشته: beste (کاربر انجمن نودهشتیا)

خلاصه رمان از زبان نویسنده:

همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهرخواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره..حالا سالها از اون زمان گذشته وهمراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه ..دراین راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره..دونفرکه خاطره ی بدی ازهم درگذشته دارن از دو دنیای متفاوتپسری مغرور وسرد درمقابل دختری لطیف وبی غل وغشلحظه های حل شدن این تفاوت واختلاف اونقدر شیرین وقابل لمس شدنه که همتون لذت می بریدپایان خوش


سخن نویسنده رمان :خوب بریم سراغ این داستان .بانوی قصه فضاش شاید به لوکسی فضای زیتون نباشه ..که خب نیستاما خشونت آمیز هم نیست.من بلد نیستم خشن بنویسمآدمهای داستان من معمولا مسائلشون رو با حرف زدن حل می کنن این جا هم همینه..شخصیت اول داستان من دختر مقاومیهاما جنس مقاومتش فرق میکنهسرد نیست.

رمان زیتون(Zeytoon)

نوشته: beste  (کاربر انجمن نودهشتیا)

 

خلاصه رمان از زبان نویسنده:

شخصیت های این داستان وقتی تو ذهنم اومدن قسمت پر رنگش مربوط به شخصیت اول دختر داستان بود

باده داستان من دختر سری سختی، عاقل، تحصیل کرده و دنیا دیده است. رفتارهاش بر اساس سنش و موقعیت اجتماعیشهداستان زندگیش با یه گذاشتن و رفتن شروع می شه با یه تصمیم بزرگ. اون مبارزه کرده برای بودن..برای نفس کشیدن برای زن بودن

برای آجر به آجر زندگی که داره زحمت کشیده .مبارزه کرده و در کنار این مبارزه هیچ وقت از خودش نگذشته…..

امیدوارم داستانش براتون جذاب باشهو اینکه چرا اسم داستان زیتونه خوب به چند دلیل که برای خودم توجیح پذیره امیدوارم برای شما هم همین طور باشه : زیتون در یونان قدیم نماد آشتی با خود و دیگرانه ؛ زیتون در کشورهای حوزه بالکان و ترکیه مزه باده یا همون شراب و اینکه زیتون در ابتدا تلخه و لی وقتی بهش عادت می کنی نمی تونی ازش دل بکنی درست مثل باده داستان منپایان خوش